آماتور ها خوشبختانه به بهشت نمی روند

وبلاگ گروهی برای انجام یک بازی از نوع نیمه سالم‌!

آماتور ها خوشبختانه به بهشت نمی روند

وبلاگ گروهی برای انجام یک بازی از نوع نیمه سالم‌!

اعلام نتیجه دور یازدهم

 

انگار پس از مدتها آماتور ها کم کم دارند از خواب زمستانی بیدار می شوند.

ملکه لیلا در متنی به شرح زیر در مورد تک داستان رسیده اظهار نظر کرده.

دبیرخانه به کلی فراموش کرده که آیا کسی در صف حاکم شدن بوده یا نه. اگر هم بوده مربوط به مدتها قبل است و هیچ معلوم نیست کماکان به سلطنت علاقمند باشد.

لذا گرچه چندان امیدی به رونق دوباره قلعه متروک آماتوریا نیست اما محض امتحان هم که شده اگر کسی مایل است سلطان شود با دبیرخانه تماس بگیرد. 

 

                                                             با تشکر 


 ملکه لیلا برای پرنده:

 

من الان باید بنویسم؟ کار بسیار سختیه! باید یه دررویی وجود داشته باشه. کوچه پشتی ای، در مخفی ای، چه میدونم. باید یه راهی باشه. نیست؟ خب... باشه... چشمام رو می بندم و تند تند می گم:

 

می دونم که برای گفتن این حرفا یه کمی دیره، ولی بابت همون یه داستان کلی ممنون. بایت این که نمی دونم چه جوری باید روی یه داستان نظر بدم (وهر چی هم نظرهای قبلی رو می خونم به جایی نمی رسم) کلی دارم خجالت می کشم. ایده رو و دیالوگ ها رو دوست داشتم و خب به موضوع من هم نزدیک بود، ولی فکرکنم یه کمی جای تصویر ساختن و اضافه شدن و باز شدن داره. بیا پرنده خانوم، این داستان رو با هم از توی جعبه می کشیمش بیرون و کمکش می کنیم که بزرگ بشه! بچه مونه دیگه!!!

 

در ضمن، معمولاً به برنده ها جایزه می دن! اگه قابل دیداری، کتابت محفوظه!

 

 

همین....

 

لیلا

نظرات 9 + ارسال نظر
لیلا شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:12 ب.ظ

زنده باد آقای دبیر خونه! مثل اینکه تو هم از خواب زمستونی بیدار شدی!

طناز شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 03:11 ب.ظ

و زنده باد به شما لیلا خانم که باعث شدی حداقل یه پست جدید باز بشه

پرنده یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:55 ب.ظ

وای من از ذوق ترکیدم وقتی دیدم اینجا پست جدید گذاشتن و ملت از کما اومدن بیرون! ملکه جان از لطفی که به داستانم داشتی ممنون. من الان نشستم رو شاخه یه درخت، هوار تا کتاب چیدم جلوم و به جای خوندن اونا طبیعت رو تماشا می کنم و امیدوارم کنکور قبول شم!!!!! همه اینا یعنی اینکه صبر می کنی بچه مونو بعد کنکور بزرگش کنیم؟؟؟
من اگه به تندی یه ماشینم بال بزنم حدود 14 ساعت طول می کشه برسم قلعه شما ملکه جان، همین که به فکر پرنده بودی ممنون!

آنی سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:27 ق.ظ http://do-nothing.blogsky.com

پرنده جونی تبریک میگم اول به خاطر داستان پرواز، دوم به خاطر نوشتن تک داستان این دور، سوم برای اینکه به بهانه ی کتاب خوندن نشستی داری طبعیت رو تماشا میکنی و چهارم برای هر سه مورد بالا :))

بابک چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:38 ق.ظ

آقا مام بازی!

ldjvh پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:46 ق.ظ

دیر اومدی بابک. داریم کاسه کوزه مون رو جمع می کنیم!!!!
D:

اخوان شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:26 ب.ظ

سلام
این آدرس پرسشنامه منه. اگه لطف کنید و اون رو پر کنید ممنون می شم.
http://www.dokhtaran.com/amar/a17/create.asp

آتش چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ق.ظ

منم هستما!
دلم واسه فایزه یه دنیا تنگ شده بیااااااااا

شهرزاد شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 07:25 ب.ظ

سلام این وبلاگ بسته شده؟؟؟؟؟ من تازه اینجارو دیدم ولی انگار دیر رسیدم :ـ((((((

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد