آماتور ها خوشبختانه به بهشت نمی روند

وبلاگ گروهی برای انجام یک بازی از نوع نیمه سالم‌!

آماتور ها خوشبختانه به بهشت نمی روند

وبلاگ گروهی برای انجام یک بازی از نوع نیمه سالم‌!

دور دوازدهم

نام سلطان :  ژاک
محل سکونت: پاریس
سن: سی
فیلم:
 بار هستی، باراکا ...
نویسنده و کتاب : پل آستر، سالینجر، ویلیام فاکنر، جیمز جویس، بورخس، ایتالو کالوینو.... و ناتور دشت، جنگل واژگون، صد سال تنهایی...
سرگرمی: حضور مسکوت در دوستی، ترک عادتها...
 
موضوع:
 "در مقابل هیچکس شفاف نباشید و همیشه یک قطعه از روان خودتان را در برابر همه کس پنهان نگاه دارید." حالا دیگر شک ندارم هیچ فردی در جهان به اعتماد و ثبات ذهن من کمترین لطمه ای وارد نخواهد ساخت...

اعلام نتیجه دور یازدهم

 

انگار پس از مدتها آماتور ها کم کم دارند از خواب زمستانی بیدار می شوند.

ملکه لیلا در متنی به شرح زیر در مورد تک داستان رسیده اظهار نظر کرده.

دبیرخانه به کلی فراموش کرده که آیا کسی در صف حاکم شدن بوده یا نه. اگر هم بوده مربوط به مدتها قبل است و هیچ معلوم نیست کماکان به سلطنت علاقمند باشد.

لذا گرچه چندان امیدی به رونق دوباره قلعه متروک آماتوریا نیست اما محض امتحان هم که شده اگر کسی مایل است سلطان شود با دبیرخانه تماس بگیرد. 

 

                                                             با تشکر 


 ملکه لیلا برای پرنده:

 

من الان باید بنویسم؟ کار بسیار سختیه! باید یه دررویی وجود داشته باشه. کوچه پشتی ای، در مخفی ای، چه میدونم. باید یه راهی باشه. نیست؟ خب... باشه... چشمام رو می بندم و تند تند می گم:

 

می دونم که برای گفتن این حرفا یه کمی دیره، ولی بابت همون یه داستان کلی ممنون. بایت این که نمی دونم چه جوری باید روی یه داستان نظر بدم (وهر چی هم نظرهای قبلی رو می خونم به جایی نمی رسم) کلی دارم خجالت می کشم. ایده رو و دیالوگ ها رو دوست داشتم و خب به موضوع من هم نزدیک بود، ولی فکرکنم یه کمی جای تصویر ساختن و اضافه شدن و باز شدن داره. بیا پرنده خانوم، این داستان رو با هم از توی جعبه می کشیمش بیرون و کمکش می کنیم که بزرگ بشه! بچه مونه دیگه!!!

 

در ضمن، معمولاً به برنده ها جایزه می دن! اگه قابل دیداری، کتابت محفوظه!

 

 

همین....

 

لیلا